علی رضا ::
یکشنبه 87/1/4 ساعت 11:45 عصر
هیچ وقت تنهایم مزار
جنس تنهایی من تنگی شیشه ای ست
شیشه ای کز یک اشاره می شکست
من که بی تابم ولی این بی قراریهای من
از پس یک بغض سنگین می نشست
هیچ وقت تنهایم مزار
کز نگاه خیس دریا سبز گشت
با صدایی چون سکوت ساحلم
از پس یک موج در هم می شکست
هیچ وقت تنهایم مزار
گر شود همراه همرازم سکوت
دیگر از من؛ یاد من؛ ردی نبود
چون سکوتم در من است و غیر این
جز شکستن در خودم چاره نبود
هیچ وقت تنهایم مزار
با گل باغ بهارم انتظار
با سکوتی که در آن دل می شکست
با غباری کز سکوت در ذهنم نشست
هیچ وقت تنهایم مزار
هیچ وقت تنهایم مزار...
نوشته های دیگران()