کجايي ،اى ز جان خوشتر ؟ شبت خوش باد ، مريم جان
بيا در من خوشي!! بنگر٬ شبت خوش باد ، مريم جان
نگارا، بر سر کويت، دلم را هيچ اگر بينى
ز من دلخسته ياد آور، شبت خوش باد ، مريم جان
ز من چون مهر بگسستي، خوشى در خانه بنشستى
مرا بگذاشتى بر در، شبت خوش باد ، مريم جان
تو با عيش و طرب خوش باش و من با ناله و زارى
مرا کان نيست اين بهتر، شبت خوش باد ، مريم جان
مرا چون روزگار بد ز وصل تو جدا افکند
بماندم عاجز و مضطر، شبت خوش باد ، مريم جان
بماندم واله و حيران ميان خاک و خون غلتان
دو لب خشک و دو ديده تر ، شبت خوش باد ، مريم جان
منم امروز بيچاره، ز خان و مانم آواره
نه دل در دست و نه دلبر، شبت خوش باد ، مريم جان
مرا گويى که: اى قافا ، نه اى وصل مرا لايق
تو را چون نيستم در خور؟ شبت خوش باد، مريم جان
همى گفتم که: ناگاهي، بميرم در غم عشقت
نکردى گفت من باور، شبت خوش باد ، مريم جان
همي احمد سپارد جان و مي گويد ز درد دل:
کجايي،اى ز جان خوشتر ؟ شبت خوش باد ، مريم جان