عشق
اون که یه وقتی تنها کسم بو د تنها پناه دل بی کسم بود
تنهام گذاشت ورفت از کنار از درد دوریش من بی قرارم
خیال می کردم پیشم می مونه
ترانه ی عشق واسم می خونه
خیال می کردم یه همزبونه
نمی دونستم نا مهربونه
با اینکه رفته ام هنوزم
از داغ عشقش دارم میسوزم
فکر وخیالش همش باهامه
هر جا که میرم جلو چشامه
دلم می خواد تا دوام بیارم
رو درد دوری اش مرحم بزارم
اما نمیشه راهی ندارم
نمی تونم من طاقت بیارم
نوشته های دیگران()